۱۳۸۴ دی ۶, سه‌شنبه

۷

سلام

چجوری می شه؟ واقعا چجوری می شه که يه نفر می تونه از بدبختی بقيه برای خودش و خانوادش خونه بسازه؟ چجوری يه نفر می تونه با خرج کردن آب و نون بقيه تفريح بکنه؟ چجوری می شه راضی شد که به قيمت بدبختی هزاران نفر خوشبخت شد؟ تو ميتونی؟
مدتی روی اين موضوع فکر کردم چون واقعا برای من گنگ که چجوری می تونن؟ نتيجه مهم اين بود: هيچکس از اون اولش نمی تونست. همه اون اولش براشون عجيب بود که روزی بتونن اين کار رو بکنن. پس چی شد؟ پس چرا حالا ککشون همی نمی گزه؟ مطمئن باشين که همه می تونن برای کارشون دليل بيارن. هيچ وقت اينکه من به اين دليل اين کار رو کردم يا به اين دليل حق با منه نبايد کسی رو راضی کنه. مطمئن باش اون کسی که کثيفترين کارها رو می کنه تونسته خودش رو قانع کنه که اشکالی نداره.
پس راهش چيه؟ من فکر می کنم هر وقت که شک کنی که آيا اين کار درسته يا نه اون کار غلطه! صرف اينکه شک کنی که آيا حق با منه يا نه نشون می ده که حق با تو نيست.
خيلی دوست داشتم که يه سری توجيهات عمومی رو رد کنم ولی فکر می کنم اين کار باطليه چون توجيهات نامحدودن.

۱۳۸۴ آذر ۲۵, جمعه

۶

سلام

اين چند روزه مسخره کردن احمدی نژاد خيلی مد بوده ٬ حتی تو سياست جهانی! اما من نمی دونم چرا ما ايرانی ها تو اين کار از همه پيشی گرفتيم! واقعا برای بقيه کشورها عجيبه که ما انقدر دوست داريم همديگر رو خورد کنيم و مسخره کنيم حالا به هر قيمتی که باشه حتی اگر باعث بشه شخصيت خودمون کوچيک بشه.
هيچ فکر کردين که وقتی من رئيس جمهور کشورم رو مسخره کنم و براش طنزهای شبانه درست کنم طوری که يه سری عادت کنن که هر شب بعد از برره يه سری به وبلاگم بزنن و قاقاه بخندن نتيجه اش چيه؟ واقعا نتيجه اش چيه؟ بقيه در مورد من چی فکر می کنن؟ اين اروپاييها و امريکاييهای متمدن من رو چجوری می بينن؟ يه روشنفکر؟ يه آدم فهميده؟ يه متمدن؟ يه بافرهنگ؟ نه نه نه به نظر، من اونا من رو يک لوده دلقک می بينن که برای خنده حاضرم شخصيت خودم رو مسخره کنم! (شخصيت شخصيت شخصيت) نميدونم هدف از اين کارها چيه؟ می خواين وضع رو درست کنين؟ بهتون قول می دم که اين مسخره بازی ها نتيجه عکس می ده اينطوری باعث می شين طرف اعتمادش رو بهتون از دست بده اونوقت هر حرفی از جانب شما اونو ياد يه دام و تله می اندازه ”حتما می خوان دوباره مسخره ام کنن“.
من عقيده دارم عده زيادی از اين آدمها اونايی هستن که تو انتخابات طرفدار يه کانديد مغلوب بودن و عقيده داشتن يا اون يا هيچ کس. حالا ميخوان بگن که ديدی حق با ما بود ٬ ديدی ٬ ديدی. ياد بچه گی هام افتادم. اينا تحمل شکست رو ندارن. هدف رو گم کردن. اين مسئله ای که احمدی نژاد تو حرفاش در مورد اسرائيل می گه. نميدونم چرا اينطوری شد. من خيلی تعجب می کنم انقدر که نمی تونم بگم واقعا تعجب می کنم. آره نسبت به عکس العمل جهان و سياست جهان و به اصطلاح روشنفکرهای خودمون (گفتم
روشنفکر چون کلمه ديگه ای به ذهنم نمی رسه) تعجب می کنم. کجای اين حرف ها خنده داره؟! مسئله از اين هم ميتونه روشن تر باشه؟! بابا يه سری ريختن تو يه کشور و به زور صاحابش شدن من نمی دونم از اين هم ساده تر!!!!!!!!!!!!!
چجوری می شه شک کرد که اينجا حق با کيه! چرا بايد انکار يا شک کردن در واقعه سوزاندن يهودی ها يه جرم باشه! واقعا چرا! آقا مگه شما دم از آزادی نمی زنين؟ خب من هم آزادم که عقيده خودم رو داشته باشم! من عقيده دارم که اينا واقعی نيست به تو چه؟ چون با عقيده تو موافق نيستم جرمه؟ واقعا جرمه؟ اين همه مسئله تاريخی واضح و روشن چرا فقط اين يکی جرمه؟
اين منو ياد اين مسئله می اندازه که اونی که يه کاسه ای زير نيمکاسه شه جوش بيشتری می زنه و انکارش شديدتره. اينا چيزهايی که ما از بچگی تو کارتون و فيلمهای بچه گونه می ديديم پس اونا برای چی بود ٬ همينطوری ساخته بودن تا کيف کنيم؟ بی هدف؟
يادمه نشون ميدادن که وقتی کسی می خواد چيزی رو انکار کنه ولی دليلی نداره يا میدونه که داره کتمان حقيقت ميکنه اولين راهی که به ذهنش می رسيد مسخره کردن طرف و قيافه حق به جانب گرفتن بود .............. واقعا عکس العمل اينا اينطوری
نبوده؟ ..........................

۱۳۸۴ آذر ۱۹, شنبه

۵

سلام

يه کم صبر کن چند وقت ديگه گندش در ميآد!
ببين کی تو اون هواپيما بوده که اينطور نفله ش کردن!
اينا چيزاييه که اين چند روز زياد می شنيدی ٬ آره راجع به سقوط هواپيما می گم. اينا چيزاييه که منو عصبی می کنه ٬ نمی تونم تحمل کنم. آخه چرا ما بايد انقدر نسبت به دولت (نگفتم خودمون چون اين طرز فکر اگر بود ديگه مسئله ای نبود ٬ همه بدبختی ما از اونجاييه که فکر می کنيم از دولت جداييم فکر می کنيم همه بدبختی از اين دولته ولی حقيقت اينه که اين ماييم که داريم خاک تو سر
خودمون می کنيم ”از ماست که بر ماست“) و کشورمون بدبين باشيم. نميدونم شايد افرادی که من باهاشون رفت و آمد دارم اينطورين! ولی من می بينم که برای کارهای خودمون دنبال اشکال می گرديم و برای کارهای اونا دنبال دليل.
امشب حوصله کلکل نداشتم اين يه چند خط هم به زور تحريک اين همبیکاريهای محترم نوشتم.
 
همبيکاری = وبلاگ نويس