۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

برای مثال ...

سلام
اینجا اینطوریه که یه مهندس باید چند تا واحد غیرمهندسی هم بگذرونه که به قول خودشون احمق حرفه ای نشه! یه تلاش مذبوحانه برای جلوگیری از تک بعدی شدن ماها. حالا بچه ها چکار می کنن؟! می رن یه درسی بر می دارن بنام پزشکی هوافضا! چون استادش ساده می گیره و اجازه می ده که همه سر جلسه تقلب کنن و لازم نیست که برای امتحان بخونن. فکر نکنی که فقط ایرانی ها ها. نخیر. آلمانی و چینیش هم همین رشته رو بر می دارن ... ما رفتیم گشتیم و گشتیم تا رسیدیم به مقدمه ای سیاسی بر لیبرالیسم! هر چی هم فکر کردیم عقلمون به جایی نرسید که این لیبرالیسم چی بود بالاخره. خلاصه اینکه رفتیم سر کلاسش و به به ... از نظر آب و هوا کلاس در حد ییلاقات کلاردشه. مهمترش هم اینکه با استاد که حرف زدیم گفت تو اصلا نمی خواد امتحان بدی. همین بیا سر کلاس بشین و در بحث ها شرکت کن، کافیه ... فکر کنم اگه دوستان بدونن از ترم بعد کلاس این بابا رو بترکونن ... کلاس خوبیه. یعنی هر از چند گاهی نسیم ملایمی می وزه و در این حال هم بحث های جالبی مطرح می شه ... از همه جالبتر اینکه این بحث ها برای من خیلی مفهوم تره تا برای دانشجوهای سیاست. این بیچاره ها همش در حال بحث انتزاعی هستن که اگه اونطور می شد اینطوری می شد و ... با استاد هم که حرف می زدم می گفت که آره من مجبورم به عنوان نمونه جامعه روستایی رو مثال بزنم که برای این ها قابل فهم بشه ... تو ولی می تونی از کشورتون مثال بزنی ... گفتم که چه دردناک که وضعیت ما با یه جامعه روستایی قابل مقایسه است ... بیچاره گیر کرد در محذور که نه منظورم این نبود و ... ولی خب این عذاب وجدان استاد که چیزی از درد ما نمی کاهه.