۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

مرگ

سلام

تا دیروز تمام ترسم از مردن، ترس از ابد بود. اینکه هیچ پایانی وجود نداشته باشه، برام هراسناکه. برای همین هم برای مردنم برنامه ریزی کرده بودم. با خودم قرار گذاشته بودم که بعد از مردن در زمان سفر کنم و تاریخ رو ببینم. یک سینمای سه بعدی با فیلم های واقعی. بنظرم خیلی جذابه. حتی فکر کرده بودم که اگر زمان زیاد آوردم به سیاره های دیگه هم برم و تمدن های دیگر رو هم ببینم.
ولی دیشب یکهو از مردن ترسیدم. از نبودن ترسیدم. حالا نمی دونم چی می خوام. هم از جاودانگى روح می ترسم و هم از پایان!

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

قول

سلام

بهش قول دادم كه پشتش رو خالى نمى كنم!
سر حرفم مى مونم.