۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

فرار مغزها

سلام
نمی دونم چه فکری با خودشون کردن که زدن وبلاگ قبلی ما رو بستن. به هر حال اگر اون کار رو نمی کردن که اون وبلاگ هم فعالیت چندانی نداشت. یه کنج خلوتی بود برای خودم. هر از گاهی هم رفیقی بهش سری می زد و حال و احوالی می کرد. در کل موجود بی آزاری بود.
تمام ماجرا از یه پست ساده شروع شد در باب ممه را لولو برد. که یکی از مردمان خودجوش به رگ غیرتش برخورد که اوهوی ... بیپ ... بعدش هم وبلاگمون بطور کاملاخودجوش فیلتر شد. یه مدت بعد هم، پس از پایان یافتن مراحل اداری، در کل وبلاگ و کل نوشته هاش یهویی پاک شد.
حالا وقتی می ری تو پرشین بلاگ کل قضیه رو منکر می شه و مدعیه که ما در کل از همون ابتدا بی چیز بودیم. بی همین وبلاگ بودیم. خیلی هم البته تشویق می کنن که یه وبلاگ جدیدی بزنیم با محتوی دینی که نه ولی مذهبی. خلاصه اینکه یه چیزی تو مایه های توبه. قربون شما برم من. چقدر که به فکر این دنیا و اون دنیای ما هستین.
دلم می سوزه به حال خودم که این هوا ساده لوح بودم. اون وقتا که این پرشین بلاگ هک شد و گفتن که مجبوریم دامنه رو به ir. تبدیل کنیم، گفتیم باشه. هر چی هم ملت داد و بیداد کردن که بابا اینا دارن کلک می زنن که پرشین بلاگ رو دولتیش کنن و بتونن برش بیشتر نظارت کنن، گوش که نکردیم هیچ، ازشون حمایت هم کردیم! یادمه یه چیزی نوشته بودم تو این مایه ها که حالا که شیر جناب گاو (همون پرشین بلاگ) خشک شده، نمی سپاریمش به دست قصاب! چنین روزی رو نمی دیدیم که گاوه شاخ بکنه تو ...
گویا این قضیه فرار مغزها به اینترنت هم راه پیدا کرده. والله بخدا. همه وبلاگ نویس ها دارن مهاجرت می کنن به دامنه های خارجی. آخه نمی شه که چندین سال بنویسی و در یک چشم به هم زدن تمام نوشته هات رو بریزن دور! حالا همین فرداست که جناب وزیر فناوری اطلاعات بگن که نخیر اینهایی که رفتن مغز نبودن. همه شون تازه می خوان وبلاگ نویسی رو شروع کنن! ... اوهوی جناب وزیر ما باقی رو نمی دونیم ها ولی ما مغز بودیم.

هیچ نظری موجود نیست: