۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

راز کاغذ

سلام

یه مدتی سعی کردم اینجا یه نشریه راه بندازم. موضوع مال چند سال پیشه. چون نمی‌خواستم اسیر حرف‌ها و بحث‌های ایرانی بشم، کار رو شروع کردم و از باقی دعوت کردم که بیان کمک کنن. ۱۴ یا ۱۵ شماره بطور هفتگی دادم بیرون ولی دریغ از یه کمک. حرف و حدیث زیاد بود ولی خبری از کمک نبود! انتشار مخفیانه بود تا کسی محذوریتی نداشته باشه ... بگذریم از مشکلات و اشتباهات ... به چند نفر که می‌دونستم پایه هستن، خبر دادم و ازشون خواستم که کمک کنن ... چند تاشون گفتن که قلمی ندارن ... میتی‌کمون گفت که دوره نشریه کاغذی به سر اومده و حالا دیگه باید در دنیای مجازی نوشت. در فیس‌بوک و وبلاگ و ...
به نشریه‌های مجازی و وبلاگ‌نویسی اعتقادی ندارم. خودم وبلاگ می‌نویسم ولی اعتقاد ندارم که این راه درستش باشه. اینجا می‌شه برای خود نوشت، نه برای دیگران ... اون‌هایی که در وبلاگ‌هاشون برای دیگران می‌نویسن خودشون رو زندانی می‌کنن ... بعد از یه مدتی تنها طرفدارانشون می‌خوننشون و فقط تایید می‌شن. نوشته‌هات فقط در بین یک قشر خاص پخش می‌شن و خیلی‌ها حرف‌هات رو نمی‌خونن. اوج فاجعه وقتیه که خودت هم باورت می‌شه و فکر می‌کنی که این خواننده‌ها نماینده مردم هستن. متاسفانه اینطور نیست. خواننده‌های مجازی بطور خودبخود دسته بندی می‌شن و مخاطبان تو در بیشتر مواقع مردم مشابهی هستن! ولی نشریه کاغذی اینطور نیست. اینطور نیست که تعداد خوانندگان بالقوه انقدر زیاد باشه که هر چیز و هر نظری که بنویسی بالاخره به دل یه نفر بنشینه. تعداد خواننده‌ها محدودن ولی از همه جوری هستن. نشریه در زندگی مردم پخش می‌شه و به دست هر کسی می‌رسه. توی سالن‌غذاخوری، تو کتابخونه، تو مغازه و ... نشریه کاغذی برای یه قشر خاص نیست. فقط هم برای طرفدارانت نیست. برای همه است. همه ناخودآگاه چند سطری ازش می‌خونن. حتی اگر قبولت نداشته باشن. اگر یه نشریه کاغذی موفق بشه، این موفقیت واقعیه ... در نشریه کاغذی می‌شه نوشت، بدون اینکه زندانی شد!

هیچ نظری موجود نیست: