۱۳۹۳ مهر ۲۰, یکشنبه

شکر خورده ها

سلام

این جناب رامبد جوان در برنامه (...) خندوانه حرفی زد که بنده رسما آتش گرفتم. ایشان پس از تفکر فراوان درباره «با هم بخندیم به هم نخندیم» به این نتیجه رسیده بودند که این شعاری بیش نیست و باید ظرفیتمان را بالا ببریم. من فکر می کنم که ایشان شکر خورده اند. بنابراین من هم نتیجه تفکرات خودم را در قالب یک بیانیه اعلام می دارم.
۱- بطور معمول در جمع ها اینگونه است که در ابتدای امر هر کدام از افراد جمع شده به یک بررسی اولیه می پردازند که چه کسی از من بهتر است و چه کسی بدتر. از ما بهتران جدا شده و از ما بدتران بیشتر مورد کنکاش قرار می گیرند که کدامشان خوش دست ترند (به عبارت دیگر شوخی خورشان ملس تر است). پس از شناسایی فرد مورد نظر، نقاط ضعف طرف مورد بررسی قرار می گیرند! و دست انداختن ها آغاز می گردند. بعد از این، بسته به دلرحمی و ظرفیت جمع، طرف در وضعیتی بین له تا خورد قرار می گیرد و بساط شور و نشاط جمع برقرار می شود.
جالب اینجاست که خنده و شوخی و به عبارتی مسخره کردن تا جایی که جا داشته باشد پیش می رود. یعنی ظرفیت داشتن طرف (بنا بر نظر آقای رامبد جوان) به هیچ وجه جلوی ناراحتی و دلخوری کسی را نمی گیرد، بلکه به فضاحت امر می افزاید.
 من فکر می کنم که این یک رفتار تدافعی است! یعنی اینکه هر کس بنابر تجربه اش می داند که آدم ها دو دسته اند. یا مسخره می کنند و یا مسخره می شوند. چون کسی دوست ندارد که جزو دسته دوم باشد، همگی در طی یک رفتار تدافعی به دنبال شخصی می گردند که باید مسخره شود.
در کل امری است مفتضح و به غایت شنیع! خدا قسمت نکند.
بنده پیشنهاد می کنم که اگر کسی فکر می کند که جمعش بدون چنین تفریح شنیعی مزه ندارد، در درجه اول کسی را مسخره کند که بتواند از خود دفاع کند! برای مثال اگر شما زمانی، جایی به هر حال در یک وضعیتی قرار گرفتید که همه فارسی زبان بودند و یک خارجی بیچاره ای کمی فارسی بلد بود، به آن بنده خدا حمله نکنید و مسخره اش نکنید!
۲- برای به هم خندیدن بطور معمول نقطه ضعفی انتخاب می شود که طرف از وجود آن رنجور است. بسیار وحشیانه است! عزیز من اگر می خواهید با هم بخندین، چیزی را مضحکه کنید که نقطه ضعف طرف نیست و خود طرف هم از به یاد آوردنش به خنده می افتد! اگر چنین چیزی وجود ندارد و دغدغه دارید که ای وای جمعمان چه خشک و بی نمک شد و به فنا رفتیم، از خودتان مایه بگذارید. یه خاطره خنده داری از خود تعریف کنید و ... والله به خدا.
۳- پس از نوشتن ۱ و ۲ انقدر یاد عمل های شنیع خود افتادم که از ادامه نگارش منصرف شدم. باشد که مثل آدمیزاد با هم بخندیم و به هم نخندیم

پی نوشت: اگر از من بپرسند که فلانی چگونه آدمی است و چیزی به ذهنم نرسد، می گویم آدم باحالی است!

هیچ نظری موجود نیست: