۱۳۸۵ آذر ۱۲, یکشنبه

شروع دوباره

سلام
اول از همه میخواستم از سياستی بنويسم كه مدتهاست ازش ننوشتم. سياستی كه حالم رو بهم میزنه. اسمهای مختلف و چهرههای مختلف و حرفهای مختلف. مدام اسمهای جديد كه بايد حفظشون كنی و بشناسيشون ولی كی قراره اونا تو رو بشناسن؟ كی؟ ... هيچ وقت. نمیدونم چه دليلی داره كه من بايد اين اسمها و اتفاقات مسخره رو بدونم؟ بجز اينكه بخوام نظر بقيه رو اونجوری كه میخوام تغيير بدم. نظر اونايی رو كه با هر بادی میرقصن و با هر نسيمی تعظيم میكنن!
تازه وقتی موفق میشی كه اونا رو به اون چيزی كه بنظرت درسته سوق بدی يه دفعه میفهمی كه بيشتر از حد لازم پيش رفتن و مثل (خيلی عذر میخوام) بز سرشون رو پايين انداختن و دارن جلو میرن و اگر هم بخوای جلشون رو بگيری شاخت میزنن. بعد اونوقت بايد سعی كنی كه برشون گردونی و دوباره روز از نو و روزی از نو ولی اين بار ديگه بعيده كه موفق بشی.
برای جلوگيری از سوءتفاهم عرض میكنم كه منظورم اين نيست كه من میفهمم و بقيه نمیفهمن. منظور اينه كه اگر دو تا شخصيت رو در نظر بگيريم كه هر دو میفهمن و (بی رو در رو بايستی بگم) و هر دو با شعور هستن ولی يكی اطلاعات سياسی و مطالبی كه میدونه و طرز صحبت كردنش به اندازهايه كه میتونه بقيه رو با خودش هم عقيده بكنه و اون يكی نمیتونه، فرقشون هدايت همون عده است. پس من اگر میخوام آدم باشم سعی كنم كه سطح شعور و فهمم رو بالا ببرم نه اينكه سعی كنم طرز نطق كردن رو ياد بگيرم و يا با حفظ كردن يه سری از كلمات و اسامی خودم رو با شعور جلوه بدم. منظورم اينه كه از اين به بعد میخوام راه درست (بنظر خودم) رو پيش برم و اگر قبلا فكر میكردم كه بايد راهی رو كه بقيه رفتن رو برم الآن به اين نتيجه رسيدم كه من فقط بايد ابهاماتی رو كه دارم حل كنم و اون چيزايی رو كه برام سؤاله حل كنم. البته قبول دارم كه كسی كه راه درست رو پيش بره خودبخود تاثير گذار میشه ولی مهم اينه كه هدفش تاثير گذار بودن نباشه. هدف بايد رفع ابهامات و سوالاتی باشه كه برام مطرحه. همين.
بر اساس حروف نامرتبی كه متن بالا رو تشكيل دادن ادامهی كار وبلاگ رو میخوام به جهت ديگهای سوق بدم كه البته نمیدونم تا چند مدت پايدار بمونه. به احتمال 97 % چند هفتهای بيشتر در اين جهت جديد دوام نمیآرم ولی همين شروعش رو غنيمت میشمارم شايد بنا بر شانس و قضا و قدر و يا هر چيز نامرئی ديگه اون 2% تحقق پيدا كنه. (اگر اونقدر بيكار بودي كه درصدها رو جمع كردی و فهميدی كه يك درصد كمه بايد بگم كه اون يه درصد نامرئيه و تو همون 2 نهفته است)
خب. میرسيم به اول كار. میخوام مشكلاتم رو يكی يكی اينجا مطرح كنم و بعدش حلش كنم (يا شايد هم سعی كنم كه حلش كنم). میخوام اينطور عمل كنم كه سوالم رو بذارم و هر چند وقت يكبار جوابهايی رو كه براش پيدا میكنم بنويسم. البته اين كار جايی جواب میده كه بازديد كننده زياد باشه ولی اميدوارم كه خودم (به عنوان فعالترين بازديد كننده) و چند نفر ديگه كه شايد اتفاقی اينجا میآن بتونيم به يه نتيجهای برسيم.
خدا خودش آخر و عافبت ما رو بخير كنه.

یک سال پيش در چنان روزی: از دوباره خوندن اين يادداشت (بخصوص دو بند اول) لذت بردم و فکر میکنم نقطه ی عطفی در زندگيم بود.

هیچ نظری موجود نیست: