۱۳۸۵ آذر ۶, دوشنبه

۲۰

سلام
استاد يه موضوعی رو تو وبلاگش مطرح كرد كه من يادم اومد هنوز يه مسئلهی مهم رو حل نكردم. "وجود يا عدم وجود خدا" رو میگم. میدونستم كه حل نشده ولی همينطوری خودم رو آروم كرده بودم كه آره من حسش كردم (چه جواب قشنگ و رمانتيكی). ولی حقيقت اينه كه من نمیتونم هيچ دليلی بيارم كه خدا وجود داره.
فكر میكنم پس اون همه برهانهای مختلفی كه خونديم و حفظ كرديم برای چی بود؟
برهان عليت: هر چيزی يه دليلی داره پس بايد خدايی وجود داشته باشه كه دليل اين دنيا است. اين تنها برهانيه كه يادم مونده، شايد بخاطر قدرتش و اينكه هيچ شكی برش وارد نيست. اما بنظرم اين برهان خودش، خودش رو نقض میكنه. به همون دليلی كه دنيا دليلی به نام خدا داره پس خدا هم بايد دليلی داشته باشه. اگر من بگم وجود خدا هم دليل میخواد، چی میتونی بگی؟ میگن كه اگر همه چيز رو اينطوری نگاه كنی همينطور بايد بری عقب و عقب و چون منطقت اين عقبگرد بیابتدا رو جواب نمیده پس بايد ابتدايی وجود داشته باشه و اون ابتدا خدا است. اما میشه گفت كه اگر تونستی با منطقت ابتدا رو قبول كنی، میتونی اين ابتدا
رو همينجا (همين دنيا) بذاری و اينكه میری عقب تا به ابتدا برسی يه راه خارج از مسيرِ كه برای دور زدن و دور كردن منطق بكار بردی.
امروز داشتم با خودم در همين مورد فكر میكردم ... فكر كنم كه به يه نتيجهای رسيدم. اينكه اينجا مطرحش میكنم اين نيست كه كاملا قبول شده است و مشكل من رو حل كرده. دارم مینويسمش تا بتونم افكارم رو مرتب كنم و بهشون نظم بدم و شايد كسی نظری بده و بشه تقويتش كرد و يا ردش كرد. اگر چيزی به ذهنتون میرسه بگين.
ياد يه حرفی از كسی (محفوظه) افتادم كه اين فكر رو به من ياد داد كه شايد "علت" هم چيزی منحصر به اين دنيا باشه. البته اون اينطور نمیگفت ولی منظورم اينه كه شايد "علت" هم جزيی از آفرينش باشه، اين مسئله رو تو ذهنت نگه دار و بهش فكر كن تا بهش برسيم.
هر چيزی تو اين دنيا دليل داره و اصلا فلسفهی بوجود آمدن اين بحثها هم همينه كه میخواهيم دليلی برای وجود خدا بياريم. همه اين رو قبول دارن كه ما آدما دوست داريم دليل هر چيزی رو بدونيم و هر واقعهای رو با دانستههای خودمون توجيه كنيم، پس دليلی نمیبينم كه اثبات كنم كه هر چيزی دليلی داره. رو همين حساب بايد هر چيزی كه تو اين دنيا وجود داره هم دليل داشته باشه. روابط رو نمیگم، اصل وجود داشتن رو میگم. يعنی همون بحث علمی و منطقی كه البته فلسفهی قویای داشته ولی چون بدموقع برامون مطرحش كردن (زمانی كه تو نخ اين مسائل نبوديم و اين سؤالات رو نداشتيم) ارزشش رو برامون از دست داده و با يك جملهی خالی از منطق "يه حرف تازه بزن" ردش میكنيم، پس بايد كسی يا چيزی بوده باشه كه هر چيزی رو كه تو اين دنيا هست بوجود آورده باشه. اما اينكه همون چيز پس چجوري بوجود آمده!؟ من ادعا میكنم كه "علت" هم جزيی از آفرينش است. تو اين دنيا فقط جسم و ماده نيست، يه سری روابط و مسائلِ به قول ما قراردادی هم هست. مَثَل ساده و قابل دركش گرسنگی و خستگی و ... است كه ماده نيستن و مختص همين جا هم هستن يعنی يك صفتی كه توليد شده، من فكر میكنم كه "علت" هم میتونه شامل همين قضيه بشه.
يعنی اينكه "هر چيزی بايد دليلی داشته باشه" خودش يك آفرينش باشه، مثل ما. يعنی همونطوری كه ما بوجود آمديم، "علت" هم بوجود آمده. میخوام اين نتيجه رو بگيرم كه اگر بتونيم از اين دنيا خارج بشيم، ديگه "علت داشتن" و "دليل داشتن" شايد بیمعنی باشه همونطوری كه "ابتدا داشتن" و "انتها داشتن" بیمعنيه. اگر اين رو بتونی بپذيری، میتونی قبول كنی كه خدا علت اين دنياست ولی وجودش احتياج به دليل و علت ديگهای نداره چون خارج اين قانونه.
البته میدونم كه اين بحث برای متقاعد كردن كسی به وجود خدا نيست چون از چيزهايی استفاده كردم كه از اعتقاد به خدا ناشی میشه. ولی اساسا يه چيزی تو اينجور بحثها هست كه اين خاصيت رو بهش میده. اونم اينه كه هيچ كدوم ما نمیتونيم چيزی رو بگيم و ادعا كنيم كه مطمئن هستيم كه داريم درست میگيم چون هيچ سند و مدركی نداريم و نمیتونيم هم داشته باشيم و هيچ مرجعی رو هم نمیتونيم برای قياس حرفهامون در نظر بگيريم و هر چی كه من میگم يا هر چی كه تو میگی ناشی از افكار و ذهنيات و كنكاشهای ذهنيمونه.
لطفا اگر كسی چيزی درمورد رد اين دلايل بنظرش میرسه بگه.

یک سال پيش در چنان روزی: اين فلسفه رو برای خودم بسطش دادم و البته بعدها فهميدم همون حرفيه که خداباوران هم میزنن. نه سفسطه است و نه ضعيف ولی هنوز با یک مخالف در موردش بحث نکردم ... اگر کسی مخالفه خوشحال میشم با هم يه بحثی داشته باشيم.

هیچ نظری موجود نیست: