۱۳۹۶ مرداد ۶, جمعه

آقازاده

سلام

مصاحبه حميدرضا عارف و نظرياتش رو درباره "ژن خوب" شنيدم و رفتم توى بهت كه مگه مى شه؟!
بنظرم آدم صادقى اومد. آدمى كه با صداقت تمام از كارهايى كه كرده حرف زد. ولى انگار بعد از اين همه سال زندگى در ايران، هنوز نمى دونه كه توى اين كشور چه خبره. انگار واقعا نمى فهمه كه اون لياقت و شايستگى اى كه ازش حرف مى زنه رو ميليون ها نفر دارن، ولى امكان استفاده اش رو ندارن. انگار هنوز نمى دونه كه براى انجام اون كارها پشتيبانى پدرش ضرورى بوده!
انگار واقعا نمى دونه كه مردم عادى سه يا چهار هفته قبل از مناقصه از اون باخبر مى شن و فقط يك آقازاده بيست و چهارساله است كه از طريق كانال هاى شخصى ماه ها قبل از اين مناقصه كلان باخبر مى شه و مى تونه بره دنبال شريك بگرده!
انگار واقعا متوجه نمى شه كه فقط يه آقازاده است كه مى تونه گوشى رو برداره و زنگ بزنه به رئيس بنياد مستضعفين!
انگار واقعا متوجه نمى شه كه فقط بايد آقازاده باشى كه با دكتراى حقوق بين الملل بذارنت هيئت مديره يه شركت توليدى!
انگار واقعا متوجه نمى شه كه به عنوان يك آقازاده دارن باهاش مصاحبه مى كنن، نه به عنوان حميدرضا عارف!
شكاف عميقه! خيلى عميق تر از اون چيزى كه فكرش رو مى كرديم. وقتى آقازاده هاى اصلاحطلبان با چنين افكارى بزرگ مى شن و موقعيت خودشون رو ناشى از برترى ذاتى و شايستگى هاشون مى دونن، وااااى به حال بقيه!

پى نوشت: من هر چى گشتم، نفهميدم كه ايشون چكاره آلبوم امير بى گزند چاوشى بوده!

هیچ نظری موجود نیست: