۱۳۸۴ آبان ۲۴, سه‌شنبه

۳

سلام

من اهل سياست نيستم ٬ يعنی از اونايی نيستم که حوصله کنم و هر روز روزنامه بخونم و نظرهای مختلف رو در مورد هر خبری مطالعه کنم ولی می تونم ادعا کنم که نظرهام مال خودمه (چون من فکر میکنم، يعنی عقيده دارم که بيشتر کسانی که اهل سياست
هستن يا نشون می دن که هستن استقلال فکری ندارن ٬ اگر دقت کنی می بينی نماينده يه سری آدم هستن که دربست قبولشون دارن و تمام نظرات اونا رو تکرار می کنن).
به هر حال بعضی وقت ها فکر می کنم بد نباشه که درمورد يه چيزايی فکر کنم و اونا رو بيان کنم. از انتخابات شروع می کنم که تنور بحث سياسی اون موقع ها خيلی داغ بود ٬ يه گروهی بودن که انتخابات مجلس هفتم رو تحريم کردن (که تعدادشون کم هم نبود) و البته من عقيده دارم که بيشترشون جزء همون غيرمستقل هايی بودن که گفتم. حرف بيشتر اينا اين بود که ما دموکراسی واقعی می خوايم ٬ شورای نگهبان نبايد باشه و ... درمورد شورای نگهبان همه جا يه مانعی بايد باشه که هر گريگوريی نتونه وارد انتخابات بشه حالا درمورد اينکه يه سری هم فدا ميشن راه حلش اين نيست که کلا شورای نگهبان برچيده بشه به قول خيلی ها ما عقل داريم خودمون تشخيص می ديم کی خوبه ٬ به فرض که شما عقل دارين و تشخيص ميدين بقيه چی؟ اکثريت درست تشخيص ميدن؟ چند درصد قبل از انتخاب تحقيق می کنن؟ چند درصد از روی قيافه رای نمی دن؟ چند درصد همون روز رای گيری از روی اسامی نماينده انتخاب نمی کنن؟ چند درصد از اونايی که تحقيق می کنن چيزی غير از تبليغات خود کانديداها رو ملاک قرار نمی دن؟ و ... به هر حال قبول کنی يا نه من عقيده دارم شورای نگهبان بايد باشه و وقتی اين شوراييه که بايد جلوی اشتباه انتخاب کردن مردم رو بگيره کاملا منطقيه که از روی نظر مردم انتخاب نشه.
حالا اينکه مثلا اين دفعه خوب عمل نکرده يا بعضی وقتها اشتباه (يا هرچی) می کنه يه مسئله ديگست ٬ مجلس هم بعضی وقتها خراب ميکنه پس بايد منحل شه؟ تيم ملی هم اکثر اوقات اشتباه ميکنه پس بايد منحل شه؟
اما درمورد دموکراسی شريعتی حرف جالبی زده (اين حرفهای شريعتی مال قبل از انقلابه، اگر دقت کنی می بينی اين دکتر خيلی چيزها رو پيش بينی کرده) ٬ شريعتی می گه که دموکراسی برای هر جامعه ای خوب نيست! همين دموکراسی که مثلا تو اروپا يا
کشورهای پيشرفته خيلی خوبه (به فرض) ميتونه برای ما مضر باشه ٬ کشوری که سرانه مطالعه اش انقدر کمه مطمئنا اطلاعات مردمش هم کمه ٬ حالا اگر قبول داريم که اين کشور بايد جهش کنه و پيشرفت کنه و يه سری خرافات (اشتباه نکنی منظورم از
خرافات دين نيست) رو دور بريزه و بايد ديدگاهش عوض شه پس نبايد سرنوشتش رو به خودش بديم چون خودش سعی ميکنه اون وضع رو نگه داره. کشوری که انقلاب می کنه بايد تا چند نسل حکومت رو بدست بگيره تا مردم آماده بشن که خودشون حکومت رو تعيين کنن. حالا اگر فرض کنيم که ما به اين حد رسيديم که دموکراسی برامون مفيده پس بايد دموکراسی دوطرفه باشه.
به وضوح ميتونيم ببينيم که همين هايی که حرف از دموکراسی می زنن و قبل از انتخابات هدفشون رو آزادی و دموکراسی بيان می کنن ٬ تحمل دموکراسی رو ندارن. اينا همونايی هستن که نتيجه ای رو که مخالف نظرشون باشه قبول نمی کنن (حتی اگر
عصاره دموکراسی باشه). اينا همونايی هستن که بعد از انتخابات شايعه می کنن که تقلب شده (از شايعه هم بيشتر). حقيقت اينه که اينا تا وقتی دموکراسی رو قبول دارن که باهاشون موافق باشه. اينا همونايی هستن که از روز اول رياست جمهوری احمدی نژاد
شروع کردن به جمع کردن و حتی ساختن اشتباهات٬ اينا کسايی هستن که اگر با دموکراسی به نتيجه نرسن با شلوغ کاری و بهم زدن جو سعی می کنن نظر خودشون رو به بقيه تحميل کنن.

هیچ نظری موجود نیست: