۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه

ترکنامه اول

سلام

همیشه فکر می‌کردم که ترک‌ها هم مثل ایرانی‌ها باشن و ما در کل یک ملتیم با دو زبان. فکر می‌کنم که این اعتقاد خیلی از ایرانی‌های دیگه هم باشه. قدیمی‌هامون که در کل مدام حرص می‌خورن که چطور بعد چند سال ترک‌ها به اینجا رسیدن و ما همش پس رفتیم. بیشتریا فکر می‌کنن که اگر ما هم آتاتورک داشتیم، حالا وضعمون مثل ترکیه و چه بسا بهتر بود ... پدربزرگ و مادربزرگم زمان جوونی‌هاشون کل اروپا رو گشته بودن و آخرش با ماشین برگشته بودن ایران. می‌گفتن که ترکیه یه جایی بوده که گازش رو گرفتن و درواقع از دست جغل مغل‌هایی که بهشون سنگ می‌انداختن، در رفتن. هواپیما که نشست روی زمین با خودم گفتم که اینجا باید ایران بعد از دیکتاتورها باشه …
رانندگی ترک‌ها خیلی شبیه ایرانی‌ها است ... بدون نظم، پر از فحش و بوق ممتد … در کل انگار وقتی شرقی‌ها سوار این اتاقک آهنی می‌شن هرچی مهمان‌نوازی و مرام و مروت دارن رو فراموش می‌کنن و فقط به این فکر هستن که چطور زودتر سر این اتاقک آهنی رو فرو کنن تو کوچه بعدی … بنظرم جادوی غربه!
در کل تو استانبول باید سعی کنی که از تاکسی پرهیز کنی. اگر هم که مجبور شدی باید کلی چونه بزنی. آخرش هم می‌تونی مطمئن باشی که با اون همه چونه‌ای که زدی هنوز داره سرت کلاه می‌ره … ولی جالبه که هیچ کس ورودممنوع نمی‌ره … نه بابا ربطی به وجدان نداره! سر هر ورودممنوعی یه تیغه آهنی کار گذاشتن که اگر خلاف جهت واردش بشی چهار چرخت می‌ره رو هوا … خوشم اومد. پس برای نظم دادن به خیابون‌هامون می‌شه یه کارایی کرد. فقط کافیه که کمی مهندس‌هامون به مغزاشون فشار بیارن و چیزهایی اختراع کنن که در اروپا و امریکا احتیاج نبوده!

هیچ نظری موجود نیست: