۱۳۹۱ مهر ۱۷, دوشنبه

آران


سلام

جعبه کرن فلکس رو از این کیسه در آورد و گذاشت توی اون یکی کیسه. بعد انگار که فکری به ذهنش رسیده باشه دوباره از اون کیسه برش داشت و گذاشت توی این کیسه ... کوتاه و بریده گفت که در بحران روابط اجتماعی قرار داره. بعد انگار از حرفی که زده پشیمون شده باشه گفت که ولش کن ... آدم هایی هستند که هیچ وقت مستقیم درددل نمی کنن ... آران دختر خودساخته ایه. از اون آدم های پخته ای که بدون اینکه چیزی از زندگی اش بدونی می تونی بگی که آدم رنج کشیده ایه ... به همشهری گفته بودم که اذیتش نکنه ... ولی خب ... دختر زیباییه. فهمیده است. اهل فکر و مطالعه است. منطقیه و ... قبل از اینکه بگه هم می دونستم که بهش زیاد پیشنهاد می شه. ولی هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که هر پیشنهادی که رد می کنه براش کلی هزینه داره! راست می گه ... دوستان خوبی رو از دست می ده فقط به این خاطر که اون ها بیشتر می خوان و آران نمی خواد. نگرانه که دوستانش رو یکی یکی از دست بده. به احتمال چندتایی رو همینطور از دست داده ... پیشنهاد خاصی براش ندارم. شاید اولش باشه. دخترهای زیادی رو دیدم که تونستن این مطلب رو جا بندازن که دوست پسری ندارن و نمی خوان هم که داشته باشن. البته شاید برای هر آدم جدیدی باید دوباره جا بندازن. جو پر التهابیه ...
وقتی که یک رابطه خراب می شه، آدم های زیادی وارد می شن که تابحال احساساتشون رو خورده بودن. ولی دیگه لزومی به پنهان کردن احساساتشون نمی بینن. یعنی در واقع شرایط طرف رو نمی بینن و یا نمی فهمن که اون در این شرایط به یک دوست معمولی بیشتر از یک شریک زندگی نیاز داره ... فکر کنم دیدن این چیزها کار سختی باشه. از اینجا نه، ولی از پشت چشمان اون آدم ها باید کار خیلی سختی باشه.
به این فکر می کنم که لیاقت بیش از این ها رو داره ... نمی دونم چرا ولی بین دوستان و آشنایان من، دخترها لیاقت بیشتر از این ها رو دارند ... شاید چون من با دخترها راحت ترم و بهتر می فهممشون! شاید هم چون دخترها راحت تر درددل می کنن.

هیچ نظری موجود نیست: