۱۳۹۴ فروردین ۵, چهارشنبه

ببخشید، اشتباه شد!

سلام

رفتیم کله پاچه خوردیم. آخرش می گم چقدر تقدیم کنم آقا؟ بعد کلی تعارف که قابل نداره و مهمون ما باشین و ... می گه هفتاد و هفت تومن. پول رو حساب کردم و یه تومن هم انداختم تو جعبه عیدی شون (خسیسم باباجون، چه کار داری؟). بعد می شینم هر جور که حساب می کنم تا نزدیکای هفتاد هم نمی رسه. طرف دید من هی به تابلو قیمت ها نگاه می کنم، نگرانی پرید تو چهره اش. ازش پرسیدم آقا چجوری حساب کردی؟ دوباره با هم حساب می کنیم، می بینم نه تومن اضافه گرفته. آخرش هم عذرخواهی که ببخشید من فکر کردم پاچه و چشم هم داشتی و ... آخه بار اول هم نیست که بگیم اشتباه شده. اون دفعه ای تو کافه نادری هم همین بساط بود. جالبه که اونم زده بود هفتاد و هفت. انگاری دو تا هفت براشون شگون داره.
بعدش رفتیم یه پایگاه نوروزی شهرداری. از همین ها که دفترچه و نقشه می دن برای تهرانگردی. خانومه توضیح داد که اینا توش کارت مترو هم داره و نقشه تهرانگردی هم داره و ... چهار تومن. یه کم همدیگه رو نگاه کردیم. به لیشت گفتم چهارتومن زیاده، خانومه گفت چهارتومن نیست که یه تومنه. لیشت پولش رو داد و اومدیم تو ماشین. نقشه رو باز کردم می بینم نوشته هدیه روزنامه همشهری. روی کارت ها هم نوشته مهمان طهران. به لیشت می گم، طرف سرمون شیره مالیده مجانی بود.
یکی دو تومن چیزی نیست، ولی این دزدی ای که به عنوان فرهنگ زرنگی جا افتاده بدجوری رو اعصابه. شاید چون براشون هزینه ای نداره. فوقش می گن، ببخشید اشتباه شد! یعنی همینطوری هم به شکل مفعولی می گن که اشتباه هم خودش شد، نه اینکه اونا اشتباهی کرده باشن.

هیچ نظری موجود نیست: